از تست یک دقیقهای تا برچسب افسردگی در شبکههای اجتماعی
خبرگزاری مهر – مجله مهر: تصور کنید یک صبح معمولی، با گوشی در دست، صفحه اینستاگرامتان را مرور میکنید. ناگهان با پستی مواجه میشوید: آیا شما هم مبتلا به ADHD هستید؟ چند دقیقه بعد، ویدئویی کوتاه دیگر درباره اضطراب اجتماعی میبینید و کمکم خودتان را در نقش یک فرد مبتلا به اختلال روانی پیدا میکنید. […]
خبرگزاری مهر – مجله مهر: تصور کنید یک صبح معمولی، با گوشی در دست، صفحه اینستاگرامتان را مرور میکنید. ناگهان با پستی مواجه میشوید: آیا شما هم مبتلا به ADHD هستید؟ چند دقیقه بعد، ویدئویی کوتاه دیگر درباره اضطراب اجتماعی میبینید و کمکم خودتان را در نقش یک فرد مبتلا به اختلال روانی پیدا میکنید. بدون اینکه حتی به پزشک یا روانشناس مراجعه کنید، برچسب بیماریهای روانی مختلف را به خودتان میزنید.
این اتفاقی غافلگیرکننده نیست. امروزه همین دقایق کوتاه در صفحات مجازی میتوانند مسیر فکر و تصمیمهایمان را به کلی تغییر دهند و البته شما تنها فردی نیستند که این احساس را تجربه میکنید، بلکه میلیونها نفر در ایران و جهان دقیقاً همین تجربه مشابه را دارند؛ آن هم در دنیایی که امروزه به طور میانگین افراد روزانه چهار تا پنج ساعت از زمان خود را در حال پرسه زنی در صفحات مجازی بخصوص در اینستاگرام هستند.
فقط کافی است یک روز احساس ناراحتی و غم به سراغتان بیاید و همزمان در صفحات مجازی شروع به گشتن کنید و از صفحات بلاگران مجازی که به صورت دروغین و اغراق آمیز فقط از جلوه مثبت زندگی خودشان تصویرهایی به اشتراک میگذارند، دیدن کنید. حالا نگاهتان را به وضع خودتان بیاندازید که احتمالاً بدون فعالیت و یا همراه با احساس ناامیدی در جایی نشستهاید، پست بعدی که برایتان نمایش داده میشود، صدای یکی از همان روانشناسان دروغین است که میگوید: اگر یک یا دوتا از این علائم را دارید شما مبتلا به بیماری افسردگی هستید؛ اول اگر احساس میکنید امید خود را از دست دادهاید، دوم اگر احساس کرختی میکنید و به فعالیتهای زندگیتان نمیرسید…. و تبریک به دلیل سوم نرسیده است که شما مبتلا به افسردگی شدهاید.
در سالهای اخیر، شبکههای اجتماعی به بستر محبوبی برای ترند شدن اختلالات روانی تبدیل شدهاند. صفحات روانشناسی با آزمونهای کوتاه و نمودارهای جذاب، میلیونها بازدیدکننده را جذب میکنند. افراد بدون هیچ ارزیابی دقیقی، خود را مبتلا به انواع و اقسام بیماریهای روانی میدانند. در نگاه اول، این خودتشخیصیها شاید آگاهیبخش به نظر برسند، اما وقتی عمیقتر نگاه میکنید، میبینید که پنجرههای رشد و فرصتهای زندگی را میبندند.
چرا این ترندها اینقدر جذاب شدهاند؟
برای من، دلیل اول واضح بود: دسترسپذیری آسان. یک تست کوتاه، چند جمله ساده و نمودار رنگی کافی بود تا حس کنم میتوانم سلامت روان خودم را بسنجم. دلیل دوم هم شاید برای شما هم آشنا باشد: وقتی با شکست یا اشتباه روبهرو میشویم، یک برچسب بیماری بهانهای میشود برای سبک کردن بار روانیمان. همان روز که در یک آزمون شکست خوردم، به جای اینکه دنبال علت واقعی باشم، فکر کردم شاید ADHD دارم و دلیل ناموفق بودنم در آزمون عدم تمرکز شدید ناشی از اختلال ADHDاست.
برخی از اختلالاتی که به دلیل گستردگی مفاهیم، بیشتر بازیچه دست اینگونه از روانشناسان شده، سبب شده است تا تقریباً از هر پنج نفر، چهار نفر از افراد جامعه مبتلا به یکی از این اختلالات باشد: ADHD و بیشفعالی آن هم در صورتی که گاهی فقط یک مشکل کوچک حواسپرتی و تمرکز است و با چند تمرین ساده این مشکل برطرف میگردد، نه یک بیماری.
اضطراب اجتماعی که ممکن است در مواقعی ناراحتیهای طبیعی در جمع سریعاً به اضطرابهای شدید اجتماعی و ناعلاج نسبت داده شود؛ یا تغییر خلق و خوی آن هم نه به صورت دائم، بلکه موقت که یکی از احساسات طبیعی انسانی است گاهی به عنوان اختلال شخصیت مرزی در نظر گرفته میشود و فرد را به سوی این بیماری سوق میدهد و پس از تشخیص مجازی اشتباه اکنون شما دیگر تلاشی برای بهتر کردن حال خودتان نمیکنید؛ چرا که مبتلا به اختلال روحی شدهاید.
پیامدهای این خودتشخیصیها برای من ملموس بود حس میکردم فرصتهای رشد شخصی و اجتماعی را از دست خواهم داد، اعتماد به نفسم کم و حتی فرصتهای کوچک را هم از دست میدهم. شبکههای اجتماعی و صفحات غیرعلمی، این مسیر اشتباه را تقویت و بعضی حتی از آن برای فروش محصولات و خدمات غیرعلمی استفاده میکنند.
با صفحات مجازی به خودتان برچسب بیماری نزنید یا درمان نکنید
البته راهکارهایی برای مقابله با این نوع از خود تشیخصی وجود دارد که مانع از اشتباه کردن میشود. مثلاً اطلاعات درباره انواع بیماریهای روانی را از منابع معتبر علمی تهیه کنیم نه از تستها و ریلز های کمتر از یک دقیقهای در صفحات مجازی.
همچنین اگر احساس میکنید نشانههای بیماری را دارا هستید، حتماً برای تشخیص درست به روان شناسان یا روان پزشکان مراجعه کنید و خود تشخیصی را حتی الامکان انجام ندهید و حتماً درباره تفاوت حالتهای طبیعی و اختلالات واقعی روحی و روانی از افراد متخصص سوال کنیم.
با تجربهای که همه ما از حالتهای که مثال زدیم داریم، شاید بتوان در مثبتترین نگاه گفت: فضای مجازی میتواند ابزاری برای آگاهیبخشی باشد، اما وقتی تشخیص بیماری بر اساس محتوای کوتاه و غیرعلمی باشد، به جای کمک به نوعی دیوار محکم در مقابل رشد فردی ما میشود. من این را تجربه کردهام و حالا میدانم که مراقبت واقعی از سلامت روان، نیازمند دقت و مراجعه به متخصص است و نمیتوان این تشخیص را از طریق صفحات مجازی آن هم در کوتاهترین زمان ممکن انجام داد.
دیدگاهتان را بنویسید