بزرگترین درس کودتای ۲۸ مرداد
خبرگزاری مهر، محمدجواد نجفی، کارشناس مسائل سیاسی به مناسبت سالروز کودتای ۲۸ مرداد یادداشتی نوشته است که متن کامل آن در ادامه میآید: کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یک حادثه گذرا در تاریخ معاصر ایران نبود، بلکه نقطه عطفی محسوب میشود که مسیر سیاست و جامعه ایرانی را برای دههها تغییر داد. نهضت ملی شدن صنعت […]
خبرگزاری مهر، محمدجواد نجفی، کارشناس مسائل سیاسی به مناسبت سالروز کودتای ۲۸ مرداد یادداشتی نوشته است که متن کامل آن در ادامه میآید:
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یک حادثه گذرا در تاریخ معاصر ایران نبود، بلکه نقطه عطفی محسوب میشود که مسیر سیاست و جامعه ایرانی را برای دههها تغییر داد. نهضت ملی شدن صنعت نفت در آغاز با پشتوانه گسترده اجتماعی و امید به استقلال واقعی کشور شکل گرفت، اما همین حرکت به سرعت منافع بریتانیا را تهدید کرد و در فضای جنگ سرد، ایالات متحده نیز به دلیل نگرانی از افزایش نفوذ شوروی وارد میدان شد. در نتیجه، پروژهای مشترک میان سرویسهای اطلاعاتی لندن و واشنگتن برای سرنگونی دولتی که تصمیم داشت دست بیگانگان را از منابع ملی کوتاه کند، کلید خورد.
با این حال، فشار خارجی هرچند سهم بزرگی داشت، اما عامل تعیینکننده نبود. بستر داخلی ایران مملو از شکافها و اختلافات بود؛ از دربار گرفته تا روحانیت، احزاب سیاسی و حتی بخشی از مردم. این چنددستگی، امکان نفوذ و عملیات خارجی را دوچندان ساخت. در روزهای حساس، نیروهای اجتماعی که در آغاز با شور و امید پشت سر نهضت ایستاده بودند، دچار تردید و پراکندگی شدند. فقدان یک استراتژی جامع برای پیوند نیروهای سیاسی و اجتماعی و اتکای بیش از حد به حمایتهای ناپایدار، عملاً زمینه سقوط دولت ملی را فراهم آورد.
پیامد این واقعه صرفاً سقوط یک دولت نبود؛ بلکه زخمی عمیق بر حافظه تاریخی ملت ایران برجای گذاشت که آثار آن سالها بعد نیز احساس میشد. بسیاری از روشنفکران و نیروهای اجتماعی به این نتیجه رسیدند که اصلاحات در چارچوب قانون مشروطه کارساز نیست و باید مسیرهای رادیکالتری جست. از سوی دیگر، اعتماد به غرب برای همیشه خدشهدار شد و نگاه بدبینانه نسبت به آمریکا و بریتانیا در ذهن ایرانیان شکل گرفت؛ نگاهی که در انقلاب ۱۳۵۷ بهروشنی خود را نشان داد.
درس بزرگ کودتای ۲۸ مرداد آن است که هیچ حرکت ملی بدون انسجام داخلی و سرمایه اجتماعی نمیتواند دوام بیاورد. حتی محبوبترین دولتها نیز اگر نتوانند پیوندی عمیق میان تودهها و نخبگان برقرار کنند، در برابر فشارهای جهانی تاب نمیآورند. استقلال سیاسی نیز به معنای قطع کامل ارتباط با جهان نیست، بلکه مستلزم دیپلماسی هوشمندانه و ایجاد موازنه میان قدرتهای بزرگ است. مصدق در نهایت در عرصه بینالمللی تنها ماند، زیرا نتوانست شبکهای پایدار برای پشتیبانی در برابر فشارها ایجاد کند.
بازخوانی این تجربه در شرایط امروز صرفاً کنجکاوی تاریخی نیست، بلکه هشداری راهبردی برای حال و آینده است. همانگونه که در سال ۱۳۳۲ منافع قدرتهای خارجی بهسرعت بر اختلافات داخلی سوار شد، امروز نیز هر شکاف اجتماعی و سیاسی میتواند زمینهساز مداخله بیرونی باشد. جامعهای که از انسجام محروم بماند و دولتی که سرمایه اجتماعی خود را از دست بدهد، در برابر فشارهای خارجی بهسرعت آسیبپذیر خواهد شد. از همین رو، انسجام ملی، تقویت اعتماد عمومی و هوشمندی در سیاست خارجی سه رکن اساسی برای پاسداری از استقلال کشور به شمار میروند. کودتای ۲۸ مرداد نشان داد غفلت از این مؤلفهها چه پیامدهای سنگینی در پی دارد؛ درسی تاریخی که همچنان برای امروز ما زنده و جاری است.
دیدگاهتان را بنویسید