آخرین اخبار
صفحه نخست / استانها > آذربایجان شرقی / استانها > آذربایجان غربی / استانها > اردبیل / استانها > اصفهان / استانها > البرز / استانها > ایلام / استانها > بوشهر / استانها > تهران / استانها > چهارمحال و بختیاری / استانها > خراسان جنوبی / استانها > خراسان رضوی / استانها > خراسان شمالی / استانها > خوزستان / استانها > زنجان / استانها > سایر / استانها > سمنان / استانها > سیستان و بلوچستان / استانها > فارس / استانها > قزوین / استانها > قم / استانها > کردستان / استانها > کرمان / استانها > کرمانشاه / استانها > کهگیلویه و بویراحمد / استانها > گلستان / استانها > گیلان / استانها > لرستان / استانها > مازندران / استانها > مرکزی / استانها > هرمزگان / استانها > همدان / استانها > یزد / اقتصاد > آب و انرژی / اقتصاد > اقتصاد ایران / اقتصاد > اقتصاد جهان / اقتصاد > بانک و بیمه وبورس / اقتصاد > راه و مسکن / اقتصاد > سایر حوزه ها / اقتصاد > صنعت و معدن و تجارت / اقتصاد > کار و تعاون / اقتصاد > کشاورزی و دامداری / بازار > بازار / بازار > خرده فروشی و خدمات / بازار > خودرو / بین الملل > آسیای شرقی و اقیانوسیه / بین الملل > آسیای غربی / بین الملل > آفریقای مرکزی و جنوبی / بین الملل > آمریکای شمالی / بین الملل > آمریکای لاتین / بین الملل > اروپا / بین الملل > اوراسیا / بین الملل > ایران در جهان / بین الملل > غرب آسیا و آفریقای شمالی / جامعه > آسیب های اجتماعی / جامعه > آموزش و پرورش / جامعه > انتظامی / جامعه > جوان و خانواده / جامعه > حوادث و بلایا / جامعه > رفاه و خدمات اجتماعی / جامعه > سایر حوزه ها / جامعه > شهری / جامعه > قضایی و حقوقی / جامعه > محیط زیست / جامعه > میراث فرهنگی و گردشگری / حوزه و دانشگاه > آموزش عالی / حوزه و دانشگاه > حوزه / حوزه و دانشگاه > دانشجویی / دانش و فناوری > علم و دانش / دانش و فناوری > فناوری اطلاعات و ارتباطات / دانش و فناوری > فناوری های نوین / دین و اندیشه > اسلام در جهان / دین و اندیشه > اندیشمندان و اندیشکده ها / دین و اندیشه > حوزه و نهادهاي ديني / دین و اندیشه > علوم انسانی / دین و اندیشه > قرآن و عترت / سلامت > بهداشت / سلامت > تغذیه / سلامت > درمان / سلامت > نظام سلامت / سیاست > احزاب و تشکلها / سیاست > امنیتی و دفاعی / سیاست > انقلاب اسلامی / سیاست > دولت / سیاست > رهبری / سیاست > سایر / سیاست > سیاست خارجی / سیاست > مجلس / عکس > استانی / عکس > برگزیده / عکس > خبری / عکس > دریافتی / عکس > مستند / عکس > منابع خارجی / فرهنگ و ادب > رسانه / فرهنگ و ادب > صنایع فرهنگی / فرهنگ و ادب > فرهنگ عمومی / فرهنگ و ادب > فرهنگ مقاومت / فرهنگ و ادب > کتاب و ادبیات / فیلم > استان ها / فیلم > اقتصاد / فیلم > اینفومهر / فیلم > بین الملل / فیلم > جامعه / فیلم > دانش و فناوری / فیلم > دین و آیین / فیلم > سلامت / فیلم > سیاست / فیلم > فرهنگ و اندیشه / فیلم > هنر / فیلم > ورزش / مجله مهر > دکه روزنامه / مجله مهر > دور دنيا / مجله مهر > دیگر رسانه‌ها / مجله مهر > زندگی / مجله مهر > فجازی / مجله مهر > گزارش ویژه / هنر > تئاتر / هنر > رادیو و تلویزیون / هنر > سینمای ایران / هنر > سینمای جهان / هنر > موسیقی و هنرهای تجسمی / ورزش > توپ و تور / ورزش > سایر ورزشها / ورزش > فوتبال ایران / ورزش > فوتبال جهان / ورزش > کشتی و وزنه برداری / ورزش > ورزش های رزمی
  • بحران انتخاب رشته در ایران؛ از فشار اجتماعی تا ناکارآمدی نظام آموزش

    به گزارش خبرنگار خبرگزاری مهر؛ کارشناسان آموزشی بر این باورند که یکی از ریشه‌های اصلی مشکلات امروز جامعه، بی‌توجهی به نقش علوم انسانی و اجتماعی در سیاست‌گذاری و حکمرانی است. در حالی‌که در کشورهای توسعه‌یافته، نخبگان بسیاری در حوزه‌هایی چون فلسفه، جامعه‌شناسی و اقتصاد به فعالیت می‌پردازند و زمینه‌ساز تحول در نظام‌های اجتماعی و فرهنگی […]

    اشتراک گذاری
    29 مرداد 1404
    کد مطلب : 110344

    به گزارش خبرنگار خبرگزاری مهر؛ کارشناسان آموزشی بر این باورند که یکی از ریشه‌های اصلی مشکلات امروز جامعه، بی‌توجهی به نقش علوم انسانی و اجتماعی در سیاست‌گذاری و حکمرانی است. در حالی‌که در کشورهای توسعه‌یافته، نخبگان بسیاری در حوزه‌هایی چون فلسفه، جامعه‌شناسی و اقتصاد به فعالیت می‌پردازند و زمینه‌ساز تحول در نظام‌های اجتماعی و فرهنگی می‌شوند، در ایران بیشترین انرژی دانش‌آموزان ممتاز صرف قبولی در سه رشته پزشکی، دندان‌پزشکی و داروسازی می‌شود.

    این تمرکز تک‌بعدی نه‌تنها باعث اتلاف استعدادها و مهاجرت بخش زیادی از نخبگان می‌شود، بلکه موجب تضعیف رشته‌های میانی و کلیدی نظام سلامت و نیز غفلت از تربیت نظریه‌پردازان و متفکران علوم انسانی شده است. کارشناسان راه برون‌رفت از این چرخه را در طراحی بسته‌های انگیزشی، تنوع مسیرهای شغلی، کاهش شکاف درآمدی میان رشته‌ها و هدایت تحصیلی واقع‌بینانه می‌دانند؛ اصلاحاتی که می‌تواند مسیر توسعه آموزشی و اجتماعی کشور را متوازن‌تر و پایدارتر کند.

    در همین راستا، گفت‌وگویی با «دکتر شهرام یزدانی، مشاور رئیس‌جمهور در امور آموزشی» انجام شده است، تا به بررسی عمیق‌تر این بحران پرداخته شود؛ این گفت‌وگو، تلاشی است و برای باز کردن پنجره‌ای نو به سوی بازاندیشی در نظام آموزش عالی، روشن ساختن پیوند عمیق میان آموزش، عدالت اجتماعی، اشتغال، و توسعه پایدار، و نیز هشدار نسبت به ادامه روندهای نادرست کنونی که نه‌تنها استعدادهای کشور را به هدر می‌دهد، بلکه نسل آینده را با بحران هویتی، روانی و شغلی مواجه می‌سازد.

    بحران انتخاب رشته در ایران؛ از فشار اجتماعی تا ناکارآمدی نظام آموزش

    به عنوان اولین سوال برای ابتدای گفتگو؛ چرا بیشتر دانش‌آموزان نخبه ما به سمت رشته‌هایی مانند پزشکی و مهندسی هدایت می‌شوند، در حالی که جامعه به متفکران علوم انسانی و اجتماعی نیاز دارد؟

    در یکی از نشست‌ها که والدین و دانش‌آموزان تیزهوش حضور داشتند، این پرسش اساسی مطرح شد که چرا جامعه ایران با انبوهی از مشکلات روبه‌روست، و یکی از پاسخ‌ها این بود که تعداد بسیار اندکی از این دانش‌آموزان نخبه به سراغ رشته‌هایی مانند جامعه‌شناسی، اقتصاد، انسان‌شناسی یا فلسفه می‌روند. در حالی که آینده یک جامعه بیش از آنکه به پزشکان و مهندسان وابسته باشد، به نظریه‌پردازان و متفکران علوم انسانی نیاز دارد.

    نکته‌ای که بارها به آن اشاره شده، این است که یک انسان باهوش، اگر میان درمان فردی بیمار و اصلاح یک نظام بیمار حق انتخاب داشته باشد، بهتر است به سراغ اصلاح نظام بیمار برود؛ زیرا حل مشکلات سیستماتیک، نیازمند استعداد، تحلیل، و مسئولیت‌پذیری بیشتری است. به عنوان مثالی دیگر، مهندسی یک ساختمان مهم است، اما مهندسی زیرساخت‌های فرهنگی و اجتماعی، همچون اعتماد اجتماعی و همگرایی ملی، بسیار پیچیده‌تر و حساس‌تر است.

    با وجود این حقیقت، بسیاری از افراد نخبه مسیرهای تکراری را در پیش می‌گیرند؛ چرا که فشار همتایان، فضای رقابتی مدارس، و به‌ویژه فشار خانواده‌ها نقش اصلی در تصمیم‌گیری‌های نوجوانان ایفا می‌کند. بسیاری از دانش‌آموزانی که واقعاً علاقه‌مند به علوم انسانی یا اجتماعی هستند، در لحظه انتخاب، ناگزیر به‌سوی رشته تجربی سوق داده می‌شوند. در نتیجه، بیشتر شرکت‌کنندگان کنکور تجربی هدفشان تنها قبولی در سه رشته پزشکی، دندان‌پزشکی و داروسازی است.

    اما تنها درصد اندکی از این جمعیت بزرگ به هدف خود می‌رسند. بخش اعظم آنان سال‌ها از عمر خود را صرف آمادگی برای رشته‌ای می‌کنند که نه تنها در آن پذیرفته نمی‌شوند، بلکه به دلیل فاصله شدید میان انگیزه و نتیجه، دچار سرخوردگی، بی‌انگیزگی و حتی افسردگی می‌شوند.

    مسئله‌ای که در سطح جهانی نیز مطرح شده، ناظر بر این اصل است که «آموزش باید انسان را برای زندگی آماده کند.» اما در همین جمله نیز یک پیش‌فرض نادرست وجود دارد: گویی آموزش از زندگی جداست. در حالی‌که بر اساس بیانیه نشست بولونیا، آموزش باید همواره بخشی از جریان طبیعی زندگی انسان باشد، نه عاملی برای تعلیق آن. کودک باید کودکی کند، نوجوان باید نوجوانی کند، و جوان باید جوانی خود را تجربه کند.

    در ایران، دانش‌آموزان برای ورود به رشته‌های پرطرفدار، عملاً چند سال از زندگی خود را متوقف می‌کنند. سه یا چهار سال پایانی مدرسه را با اضطراب و فشار پشت سر می‌گذارند، سپس هفت سال در دانشگاه صرف آموزش نظری می‌کنند، و پس از آن به امید یک زندگی بهتر به سراغ تخصص می‌روند. اما نتیجه نهایی، اغلب با تصور اولیه آنها تفاوت دارد.

    این مسئله نه تنها آسیب‌های روانی و اجتماعی به همراه دارد، بلکه منجر به ورود هزاران نفر به رشته‌هایی می‌شود که علاقه‌ای به آن ندارند. در میان این داوطلبان، بسیاری به رشته‌هایی موسوم به Mid-level Care Provider (رشته‌های میانی زیر سطح پزشکی) هدایت می‌شوند که اگرچه از نظر نظام سلامت حیاتی‌اند، اما در جامعه ایرانی از نظر پرستیژ اجتماعی و درآمد فاصله معناداری با سه‌گانه پزشکی دارند.

    در حالی که در بسیاری از کشورهای پیشرفته، تفاوت درآمد بین پزشک، فیزیوتراپیست، پرستار یا تکنسین آزمایشگاه چندان زیاد نیست، در ایران این شکاف بسیار قابل‌توجه است. این تفاوت‌ها باعث شده است افرادی که به رشته‌های میانی می‌روند، انگیزه کافی برای پیشرفت و تعهد حرفه‌ای نداشته باشند. نتیجه، کاهش کیفیت خدمات در این حوزه‌ها و تضعیف ستون‌های پنهان نظام سلامت است.

    نکته بسیار مهم دیگر، نگاه اشتباه به آموزش است. تصور رایجی وجود دارد که فرد باید یک دوره آموزش ببیند و سپس وارد زندگی شود. در حالی که آموزش باید جزئی از فرآیند مداوم و پیوسته زندگی باشد. اگر آموزش به فرآیندی منزوی و فشرده بدل شود، افراد نه تنها در دوران آموزش زندگی نمی‌کنند، بلکه به سبب رشد و تکامل عاطفی و اجتماعی ناکافی، پس از پایان تحصیلات نیز زندگی مطلوبی نخواهند داشت.

    با این حال، این وضعیت قابل اصلاح است. ساختارهای سیستم آموزشی می‌توانند با ایجاد سازوکارهای چندمرحله‌ای، نظیر نظام اعتبارسنجی در مقاطع مختلف، هدایت تحصیلی واقع‌بینانه، تنوع در مسیرهای شغلی و کاهش شکاف درآمدی میان رشته‌ها، شرایطی فراهم کنند که نوجوانان بر اساس علاقه، استعداد و نیازهای جامعه، آگاهانه و متعهدانه مسیر زندگی خود را انتخاب کنند، نه تحت فشارهای بیرونی.

    با ایجاد اجماع در نهادهایی مانند وزارت علوم، وزارت آموزش و پرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی، می‌توان به تدوین سیاست‌های کلان و عملیاتی برای بازسازی ساختار انتخاب رشته پرداخت. شرط تحقق این اصلاح، وجود عقل جمعی و شجاعت تصمیم‌گیری های بزرگ در سطوح مدیریتی است.

    در حال حاضر، بخش زیادی از داوطلبان گروه تجربی، زندگی خود را برای دستیابی به رشته‌ای متوقف می‌کنند که در نهایت تنها درصد اندکی از آن‌ها موفق به ورود به آن می‌شوند. بخش اعظم این افراد، به‌رغم توانمندی‌های بالا، در رشته‌هایی تحصیل می‌کنند که هیچ علاقه‌ای به آن ندارند و با انگیزه‌ای نازل وارد بازار کار می‌شوند. نتیجه این چرخه، نه تنها ناکارآمدی فردی، بلکه ضعف در پیکره نظام سلامت کشور است—که نیازمند بازنگری عمیق و اصلاح بنیادین است.

    لزوم بازنگری در مسیر هدایت تحصیلی و جایگاه شغلی رشته‌های دانشگاهی

    یکی از دلایل اقبال پایین به برخی رشته‌ها، کم‌اطلاعی دانش‌آموزان از ماهیت آن‌هاست. آیا صرفاً معرفی این رشته‌ها کافی است؟ پاسخ منفی است. معرفی گرایش‌های مختلف تحصیلی مهم است، اما مسئله‌ای جدی‌تر وجود دارد. در دنیا زمانی‌که رشته‌ای جدید طراحی می‌شود، ابتدا برای آن برنامه درسی تدوین می‌شود. هم‌زمان با آن، باید برنامه‌ریزی برای آینده شغلی فارغ‌التحصیلان (Career Planning) صورت گیرد. فردی که وارد این رشته می‌شود، باید بداند در آینده چه جایگاهی خواهد داشت.

    بحران انتخاب رشته در ایران؛ از فشار اجتماعی تا ناکارآمدی نظام آموزش

    آیا در ایران برای جایگاه شغلی فارغ‌التحصیلان رشته‌های مختلف برنامه‌ریزی می‌شود؟ پاسخ منفی است. در حالی‌که شورای عالی برنامه‌ریزی آموزشی در وزارت بهداشت یا وزارت علوم، سرفصل‌های آموزشی را بارها تدوین و اصلاح می‌کند، اما برای اشتغال، آینده کاری و جایگاه اجتماعی فارغ‌التحصیلان، برنامه‌ای جدی تدوین نمی‌شود. نتیجه این خلأ، بیکاری گسترده میان فارغ‌التحصیلان حتی در مقاطع بالایی مانند دکتری است.

    نمونه‌ای از این چالش در رشته مامایی مشاهده می‌شود. با وجود نیاز نظام سلامت به خدمات مامایی، سال‌هاست که این رشته با معضل اشتغال مواجه است. این مسئله تنها مربوط به یک رشته نیست. بسیاری از دارندگان مدرک دکتری نیز پس از سال‌ها تحصیل، بدون موقعیت شغلی باقی می‌مانند.

    در حالی‌که کشورهای توسعه‌یافته مانند آمریکا تا سال ۲۰۳۰ به بیش از یک میلیون نیروی ماهر در حوزه نانوتکنولوژی نیاز دارند و برای آن برنامه‌ریزی کرده‌اند، در کشور ما فارغ‌التحصیلان همین رشته، از ابتدایی‌ترین فرصت‌های شغلی محروم‌اند. این موضوع نشان‌دهنده فقدان یک نظام منسجم برای پیوند آموزش با اشتغال است.

    آیا فردی که در حوزه‌هایی مانند فیزیولوژی، علوم پایه یا علوم میان‌رشته‌ای تحصیل می‌کند، مهارت‌های لازم برای کارآفرینی یا فعالیت در نظام نوآوری را دارد؟

    ممکن است داشته باشد، اما در غیاب بسترهای حمایتی و زیرساخت‌های لازم، این مهارت‌ها به فعلیت نمی‌رسد. در رشته‌هایی مانند پزشکی که بر ارائه مستقیم خدمات سلامت مبتنی هستند، دانش‌آموخته باید پس از فارغ‌التحصیلی وارد یک سیستم از پیش تعریف‌شده مانند بیمارستان یا مطب شود. اما بسیاری از رشته‌ها مانند زیست‌فناوری، علوم پایه، علوم انسانی و اجتماعی، دارای چنین بستر تعریف‌شده‌ای نیستند و به نظام نوآوری وابسته‌اند.

    آیا ایران یک نظام نوآوری ملی منسجم در اختیار دارد؟

    طبق ارزیابی برنامه پیشرفت و توسعه ملل متحد (UNDP)، ایران اجزای اصلی نظام نوآوری را داراست، مانند مراکز پژوهشی، صندوق‌های سرمایه‌گذاری، پارک‌های علم و فناوری، مراکز رشد و شتاب‌دهنده‌ها. اما این اجزا هنوز به یک سیستم یکپارچه تبدیل نشده‌اند و اکوسیستم نوآوری به‌صورت منسجم عمل نمی‌کند. در نتیجه، حتی فارغ‌التحصیلانی که ایده پرداز و دارای مهارت‌های کارآفرینی هستند، نمی‌توانند کسب‌وکار موفقی راه‌اندازی کنند.

    با وجود این چالش‌ها، نشانه‌هایی از بهبود دیده می‌شود. خوشبختانه دولت فعلی آموزش را در اولویت خود قرار داده است. برخلاف برخی دولت‌های گذشته که جلسات شورای عالی آموزش و پرورش را در طول چهار سال فقط یک یا دو بار تشکیل می‌دادند، در دولت فعلی جلسات رئیس جمهور محترم با مدیران آموزش و پرورش بعضاً به‌صورت هفتگی برگزار می‌شود. رویکردی که نشان می‌دهد آموزش در مرکز توجه سیاست‌گذاری قرار گرفته است. امید می‌رود این پیگیری‌ها در میان‌مدت به اصلاحات مؤثر در آموزش کشور منجر شود.

    چگونه می‌توان علاقه دانش‌آموزان را از تمرکز صرف بر رشته‌هایی چون پزشکی، به سایر حوزه‌ها نیز سوق داد؟

    پاسخ در طراحی «بسته‌های انگیزشی» نهفته است. اگر رشته‌ای مانند پرستاری از نظر جایگاه شغلی، درآمد، امکان پیشرفت و پرستیژ اجتماعی با پزشکی قابل مقایسه باشد، بدون شک مورد اقبال بیشتری قرار خواهد گرفت. متأسفانه ساختاری برای طراحی این بسته‌های انگیزشی در شورای عالی انقلاب فرهنگی یا وزارتخانه‌های مرتبط تعریف نشده است.

    در نهایت، آیا علم و دانشی که به دانش‌آموزان و دانشجویان آموزش داده می‌شود، برای حل مسائل کشور طراحی شده است؟ در بسیاری از موارد، آموزش‌ها به‌گونه‌ای است که دانش‌آموخته حتی پس از مقاطع تحصیلات تکمیلی، مهارتی برای حل مسائل واقعی جامعه ندارد. اگر فناوری و دانش با هدف حل مسئله آموزش داده شود، دانش‌آموخته به‌جای بیکاری، به‌دنبال پاسخ دادن به نیازهای جامعه خواهد رفت.

    مسیر توسعه آموزش، اشتغال و نوآوری به‌هم پیوسته است. سیاست‌گذاری در این حوزه‌ها باید هم‌زمان به برنامه درسی، آینده شغلی، ساختارهای حمایتی، جایگاه اجتماعی رشته‌ها و اکوسیستم نوآوری توجه داشته باشد. تنها در این صورت می‌توان امید داشت که استعدادهای کشور در مسیرهای متنوع، مؤثر و مولد هدایت شوند.

    یکی از مشکلات اساسی جامعه در حال حاضر، جهت‌گیری نادرست نخبگان و دانش‌آموزان تیزهوش است. بسیاری از آن‌ها به جای ورود به رشته‌هایی مانند جامعه‌شناسی، اقتصاد، انسان‌شناسی یا فلسفه، که نقش اساسی در ساختار و تئوری‌پردازی اجتماعی دارند، جذب رشته‌های مهندسی و پزشکی می‌شوند. این در حالی است که حل مشکلات ساختاری جامعه بیش از هر چیز به حضور نخبگان در علوم انسانی نیاز دارد. بسیاری از نخبگان به دلایل اجتماعی و خانوادگی به مسیرهایی هدایت می‌شوند که صرفاً پرستیژ یا درآمد بالاتری دارند. فشار خانواده‌ها و همتایان موجب می‌شود تا علایق شخصی دانش‌آموزان نادیده گرفته شود و مسیر زندگی آن‌ها بر پایه انتظارات دیگران ترسیم شود.

    بحران انتخاب رشته در ایران؛ از فشار اجتماعی تا ناکارآمدی نظام آموزش

    بخش بزرگی از شرکت‌کنندگان در آزمون تجربی با هدف قبولی در رشته‌هایی مانند پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی وارد این حوزه می‌شوند، در حالی که درصد بسیار کمی از آنان در این رشته‌ها پذیرفته می‌شوند. در نتیجه بخش عمده‌ای از جوانان، بدون آنکه فرصت زندگی طبیعی نوجوانی و جوانی داشته باشند، سال‌ها درگیر تلاش برای قبولی در رشته‌هایی می‌شوند که بعدها در آن موفق یا خوشحال نیستند.

    بسیاری از این افراد با انگیزه پایین وارد سایر رشته‌های علوم تجربی می‌شوند، در حالی که هیچ علاقه‌ای به آن‌ها ندارند و این وضعیت باعث تضعیف بهره‌وری علمی و تخصصی در رشته‌هایی می‌شود که در کشورهای دیگر از جایگاه و اهمیت بالایی برخوردارند.

    در ساختار آموزش کشور، مفهومی به‌نام آمادگی برای زندگی باید به‌طور مداوم و همراه با رشد طبیعی فرد در تمام مراحل زندگی جاری باشد. نباید آموزش باعث شود کودکان کودکی نکنند یا نوجوانان از تجربه زیسته طبیعی خود محروم شوند. با این حال، در بسیاری از موارد، مسیر آموزشی به گونه‌ای طراحی شده که افراد برای رسیدن به یک رشته خاص، سال‌ها از زندگی طبیعی خود صرف‌نظر می‌کنند.

    دولت طبق قانون اساسی موظف است تنها به میزان نیاز کشور در آموزش عالی مداخله کند و نه بیشتر. قانون اساسی تصریح می‌کند که آموزش عالی تنها در حد خودکفایی کشور نیازمند حمایت دولتی است، و باقی آن می‌تواند در بخش خصوصی دنبال شود.

    بخش زیادی از آموزش عالی در دنیا در اختیار بخش خصوصی است، اما همین دانشگاه‌های خصوصی نیز از بودجه دولتی بهره‌مندند، به‌شرط آنکه نیازهای مشخص کشور را تأمین کنند. تعادل بین آموزش خصوصی و دولتی در کشور دچار اختلال است، و اصلاح این روند باید با بازتعریف نیازهای واقعی جامعه صورت گیرد.

    بخش دیگری از معضل نظام آموزشی، مسئله مهاجرت دانش آموزان است. بسیاری از جوانانی که با انگیزه بالا وارد رقابت‌های کنکور می‌شوند اما در رشته دلخواهشان پذیرفته نمی‌شوند، تصمیم به مهاجرت می‌گیرند. این مهاجرت‌ها از آنجا ناشی می‌شود که ساختار هدایت تحصیلی، مبتنی بر چشم‌انداز مشخصی برای زندگی افراد نیست. در گذشته در برخی مدارس خاص برنامه‌هایی برای طراحی مسیر زندگی دانش‌آموزان بر اساس علایق و توانایی‌هایشان وجود داشت، اما اکنون چنین سیستمی فراگیر نیست. ایجاد نظامی مبتنی بر استعداد، علاقه و نیاز کشور، و هدایت تحصیلی به صورت بلندمدت می‌تواند بسیاری از این مشکلات را کاهش دهد.

    بحران انتخاب رشته در ایران؛ از فشار اجتماعی تا ناکارآمدی نظام آموزش

    در برخی کشورها برای مقابله با این چالش‌ها، مسیر آموزش پزشکی بازتعریف شده است. به عنوان مثال، در برخی دانشگاه‌های اروپای شمالی دانشجویان پزشکی علاوه بر تحصیل در رشته پزشکی، به صورت هم‌زمان در رشته‌های علوم پایه نیز آموزش می‌بینند. در نتیجه، پس از پایان تحصیلات، بسیاری از آن‌ها به جای ورود به طبابت، به عنوان پژوهشگران در حوزه پزشکی و نوآوری فعالیت می‌کنند. این مدل نه تنها به علاقه‌مندان به پزشکی اجازه ورود می‌دهد، بلکه نظام سلامت را از اشباع پزشک نجات می‌دهد و امکان ورود افراد به بخش نوآوری را نیز فراهم می‌سازد.

    پذیرش دانشجوی پزشکی از مقطع لیسانس یکی دیگر از راهکارهای مطرح‌شده است. این مدل سه هدف عمده دارد: نخست، کاهش نابرابری آموزشی ناشی از تفاوت‌های اجتماعی و اقتصادی خانواده‌ها، دوم، فراهم کردن فرصت انتخاب بالغانه تر برای افراد، و سوم، آشنایی بهتر با حوزه‌های علوم پایه برای ادغام آن‌ها با پزشکی در آینده. در این مدل، افراد پس از طی چهار سال در حوزه‌ای مرتبط، با تجربه و شناخت بیشتر وارد رشته پزشکی می‌شوند.

    پژوهش‌های بین‌المللی نشان می‌دهد که عملکرد تحصیلی و شغلی پزشکان در آینده، به میزان بسیار کمی قابل پیش‌بینی از طریق نمرات کنکور یا معدل دوران دبیرستان است. در مرحله تخصصی، تنها حدود ۵ درصد از عملکرد پزشکان قابل پیش‌بینی از طریق سوابق تحصیلی است و در شغل حرفه‌ای، این رقم نزدیک به صفر می‌رسد. در نتیجه، معیارهای غیر شناختی مانند مسئولیت‌پذیری، نوع‌دوستی و شخصیت افراد نقش تعیین‌کننده‌تری دارند. برای سنجش این معیارها، مصاحبه‌های عمیق، فعالیت‌های اجتماعی و مشارکت در امور داوطلبانه در کشورهای توسعه‌یافته به عنوان شاخص‌های اصلی در انتخاب دانشجویان پزشکی استفاده می‌شود.

    در نهایت، اصلاح نظام پذیرش دانشجو به شیوه‌ای ترکیبی که بخشی از آن بر پایه آزمون و بخشی مبتنی بر ارزیابی‌های دانشگاهی، شخصیتی و اجتماعی باشد، می‌تواند گام مؤثری در جهت بهبود کیفیت و عدالت آموزشی در کشور باشد.

    یکی از سیاست‌های چند سال اخیر، کاهش زمان آموزش در رشته‌های مختلف بوده است. به‌ویژه در حوزه علوم پزشکی، برنامه‌های آموزشی باید از ساختار سنتی خارج شده و به سمت «برنامه‌های درسی مبتنی بر صلاحیت» حرکت کنند. این برنامه‌ها به جای جداسازی دانش علوم پایه از آموزش بالینی، به ترکیب زودهنگام این دو می‌پردازند و از سال‌های ابتدایی دانشجو را وارد محیط‌های واقعی درمانی می‌کنند.

    آیا می‌توان با اصلاح ساختار آموزشی، زمان دوره پزشکی عمومی را کاهش داد؟

    بر اساس بررسی‌های صورت‌گرفته، به نظر می‌رسد حتی در شرایط فعلی نظام آموزشی کشور، با اصلاح محتوای دروس و حذف مباحث غیرکاربردی، امکان کاهش طول دوره از هفت سال به پنج و نیم یا شش سال وجود دارد. در کشورهای مختلف، تفاوت میان طول دوره پزشکی بسیار قابل توجه است و از چهار تا نه سال متغیر است. به همین دلیل، بازنگری در سرفصل‌ها و مبارزه با «فربهی برنامه درسی» یکی از راهکارهای جدی ارتقای کیفیت و بهره‌وری آموزش پزشکی تلقی می‌شود.

    نظام پذیرش دانشجوی پزشکی و دندانپزشکی در کنکور سراسری چه تأثیری بر توزیع جغرافیایی پزشکان دارد؟

    هدف نظام پذیرش تنها انتخاب افراد توانمند نیست، بلکه باید به گونه‌ای طراحی شود که پزشکان از نظر جنسیت، توزیع جغرافیایی و رشته‌های تخصصی مختلف، به‌درستی و متوازن در سراسر کشور توزیع شوند.

    بحران انتخاب رشته در ایران؛ از فشار اجتماعی تا ناکارآمدی نظام آموزش

    چه راهکارهایی در دنیا برای حل این مشکل ارائه شده است؟

    در برخی کشورها، به دنبال بومی گزینی مجوز طبابت برای مناطق خاص صادر می‌شود؛ به‌گونه‌ای که فرد تنها در همان منطقه‌ای که برای آن تربیت شده، می‌تواند طبابت کند. در برخی دیگر، بسته‌های انگیزشی مانند پروژه «سلام طلایی» در نظام سلامت انگلستان طراحی شده که با ارائه امکانات، درآمد بالا، مسکن و امنیت شغلی، پزشکان را به‌صورت داوطلبانه به مناطق کم‌برخوردار جذب می‌کند.

    آیا راه‌حل دیگری وجود دارد؟ به ویژه در بخش سرپایی و شبکه سلامت که ارائه خدمات در آنجا اهمیت زیادی دارد، آیا می‌توان نیروهایی را تربیت کرد که این خدمات را به جای پزشکان در بیمارستان‌ها و مراکز ارائه دهند؟

    نظام ارائه خدمات ما شامل بخش سرپایی و نظام مراقبت‌های اولیه است که با محوریت پزشکی خانواده تعریف می‌شود. همچنین مفهوم دیگری که مطرح شده، ارائه‌دهندگان خط میانی یا ارائه کنندگان مراقبت‌های زیر سطح پزشکی هستند که هر کدام پاسخ خاص خود را دارند. در دنیا یکی از کارهای مهم، تربیت نیروهایی غیر پزشک است که خدمات با کیفیت و هزینه کم ارائه دهند. سازمان بهداشت جهانی هم اهمیت زیادی به تربیت این افراد و ایجاد انگیزه برای ورود به این حوزه‌ها می‌دهد. به عنوان مثال در کشورهای مختلف، دو نوع پرستار با عنوان پرستار درمانگر و دستیار طبابت وجود دارد. در خیلی از کشورهای دنیا، پرستار درمانگر آندوسکوپی انجام می‌دهد، در حالی که در کشور ما این کار فقط توسط فوق تخصص گوارش انجام می‌شود.

    آیا می‌توان با تربیت چنین نیروهایی، کمبود پزشک را کمتر حس کرد و خدمات با هزینه کمتر به مردم محروم ارائه داد؟

    در انگلستان، پزشکان عمومی با گرایش تخصصی خاص فعالیت می‌کنند، مثلاً در مناطق دورافتاده که تخصص قلب وجود ندارد، به پزشک عمومی آموزش‌هایی داده می‌شود تا بتواند خدمات تخصصی محدودی ارائه دهد. این پزشکان عمومی با گرایش تخصصی باعث شده‌اند در مناطق دورافتاده کمبود متخصص کمتر احساس شود.

    بحران انتخاب رشته در ایران؛ از فشار اجتماعی تا ناکارآمدی نظام آموزش

    به موضوع آموزش همگانی برگردیم، دیدگاه شما در مورد اهمیت و چالش‌های آموزش همگانی چیست؟

    در جامعه‌شناسی اشاره می‌شود که فقر پدیده‌ای اصطلاحاً «چسبناک» است، چرا که فرد فقیر در چرخه‌های معیوب و خود-تشدید کننده‌ای از پدیده‌های ناگوار مانند «فقر و بیسوادی»، «فقر و بیماری» و «فقر و محرومیت اجتماعی» گیر می‌افتد. در کشور ما بررسی‌ها نشان داده است که احتمال اینکه فرزندان خانواده‌های فقیر دوره ۱۲ ساله مدرسه را کامل کنند بسیار پایین است.

    بنابراین، فرزندان والدین فقیر (زیر خط فقر مطلق) با احتمال بالا بی‌سواد یا کم سواد خواهند بود که خود این موضوع چرخه فقر را تقویت می‌کند. فقر بی‌سوادی می‌آورد، بی‌سوادی فقر می‌آورد، فقر بیماری و محرومیت اجتماعی می‌آورد و به این ترتیب چرخه‌ای معیوب شکل می‌گیرد.

    از دیدگاه من بزرگترین آزمون حکمرانی و تمدن این است که ببینیم چقدر احتمال دارد کودک یا جوانی که در یک خانواده فقیر به دنیا آمده در نهایت از این چرخه خارج می‌شود و بزرگسالی خود را با تحصیلات کامل و در رفاه طی می‌کند؛ اگر این احتمال بالا باشدنظام حکمرانی نمره قابل قبولی خواهد گرفت.

    امروز حدود ۹۰۰ هزار کودک بین ۶ تا ۱۸ سال در کشور ما به مدرسه نمی‌روند؛ یعنی این تعداد باید در مدرسه باشند ولی نیستند. حتی یک نفر از این تعداد هم اضافه است و باید به آن به عنوان یک فاجعه نگریست.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *