از خاک تا افلاک در سوگ اربعین؛ میلیونها دل برای حسین (ع) میتپد
خبرگزاری مهر، گروه استانها: این روزها نه تنها خراسان جنوبی، بلکه ایران حال و هوای دیگری دارد. این روزها یک جهان در غم حسین (ع) میسوزد. میلیونها نفر از جای جای دنیا خودشان را به خاک عراق رساندهاند تا اربعینشان را در بینالحرمین به سوگ بنشینند. آه، چه عاشقانه بار سفر بستند و رفتند. رفتند […]
خبرگزاری مهر، گروه استانها: این روزها نه تنها خراسان جنوبی، بلکه ایران حال و هوای دیگری دارد.
این روزها یک جهان در غم حسین (ع) میسوزد. میلیونها نفر از جای جای دنیا خودشان را به خاک عراق رساندهاند تا اربعینشان را در بینالحرمین به سوگ بنشینند.
آه، چه عاشقانه بار سفر بستند و رفتند. رفتند تا دلهایشان را به نور مهر حسین (ع) بسپارند و در سایهسار آن چراغ فروزان، راههای دشوار زندگی را به امید و صبر بپیمایند.
به راستی که اربعین تنها یک یادبود نیست، بلکه فصل تازهای از وفا و ایستادگی است. سرودی است که بر قلبها نقش میبندد و در آن، هر قطره اشک، گوهریست که زنجیر اسارت را میشکند.
اربعین، بهار دلهایی است که هنوز عاشقاند، هنوز زندهاند، و هنوز باور دارند که عدالت و حقیقت، حتی پس از هزار سال، پابرجا خواهد ماند.
همقدم با قافله
امسال هم از این دیار مرزی، هزاران نفر راهی کربلا شدند تا هم قدم با قافله، مسیر عشق را طی طریق کنند.
کاروانی که لهجهها، گرایشها و ادیانشان متفاوت، اما هدف یکی است. از گرمی هوا، سختی مسیر نمیهراسند و به شوق زیارت دلدارشان حسین (ع) قدم قدم و عمود به عمود را جلو میروند.
علاوه بر این هزار و ۸۰۰ خادم مواکب اربعین از یک هفته پیش به عراق اعزام شدند تا زائران، دغدغهای از حیث مکان و تأمین آب و غذا به دل راه ندهند.
آری، این حکایت عاشقانههای دوستداران ائمه اطهار است. اینجا، هر نسیمی که میگذرد، یادآور زنجیرهای عشق و پیادهرویهای عاشقانه است که ما فقط در خواب دیدیم.
ساعتی در جمع زائران
آسمان کربلا از اشک و آفتاب تافته است. زمین، زیر گامهای میلیونها عاشقی میلرزد که بیقرار به سوگ ایستادهاند.
از هر کویر و کوهی گذشتند، با پاهای تاولزده، با دلهای پر امید، تا برسند به آغوش گرم سیدی که پس از قرنها، وعده عدالتش در بادهای نجف میپیچد.
اینجا، وحدت، زبان نمیخواهد، همین بس که هم دلها یک نام را صدا میزنند. اینجا هر گوشهاش قصهای جدید از لیلی و مجنون را روایت میکند. مجنونهایی که کوچک و بزرگشان برای رسیدن به عشق بیقراری میکنند.
اینجا قصه شیرین و فرهاد رنگ میبازد. اگرچه برای خردسالان، افراد مسن و یا بیمار مسیری دشوارتر از کوه بیستون تجربه میشود اما دلدادگان خستگی نمیپذیرند.
یکی بچه به بغل، یکی عصا به دست و دیگری ویلچرنشین… ن. همه و همه آمدهاند تا غبار غم از دل بزدایند و برای دردهای نهفته در سینه را مرهم یابند.
اولین تجربه
یکی از زائران سفر اربعین در گفت و گو با مهر بیان میکند: اولین تجربه از سفر اربعین بسیار زیبا و هیجانی بود.
محسن غلامی که برای اولین بار قدم در مسیر اربعین گذاشته است، ادامه میدهد: همیشه حس خاصی نسبت به امام حسین (ع) داشتم و شنیده بودم که اربعین فرصتی برای نزدیک شدن به ایشان است و تجربهای که انسان رو تغییر میدهد.
نفس عمیقی میکشد و میگوید: امسال تصمیم گرفتم این حس را به واقعیت تبدیل کنم و از نزدیک حضور داشته باشم.
وی با بیان اینکه همدلی و اتحاد بین زائران و فضایی که همه با عشق و ارادت کنار هم هستند بسیار حائز اهمیت است، میافزاید: سختی راه و خستگی در هیچ زائری اثر ندارد چراکه با ایمان و انگیزهام وارد این مسیر شدهاند.
شفای مادر در اربعین
یکی دیگر از زائران با بیان اینکه به همراه خانواده و دختر سه سالهام در مراسم اربعین شرکت کردهام، میگوید: پدرم از درد کمر و پا رنج میبرد اما با اشتیاق در پیادهروی شرکت کرده است.
بغض سد نفسهایش میشود و میافزاید: اینجا کسی درد نمیشناسد چراکه مرهمشان حسین (ع) است و بس.
اشکهایش رخصت حرف زدن نمیدهند. گوشه چادرش را به صورت میکشد و با نجواهایی که در گلو میخورد، میگوید: مادر مریضم در همین مسیر شفا گرفت و معتقدم حسین (ع) شفادهنده تمام قلبهای خسته است.
راه عدالت ادامه دارد
آرام آرام به جلو میرود. لبخند شیرینی زیر محاسن سفیدش پنهان است. گویی قصه شیرین دلدادگی را برای دلش روایت میکند. تنهاییاش را در هم میشکنیم.
دست به سینه میگذارد. سلامی به امام حسین (ع) و خاندانش میدهد و سپس میگوید: این جمعیت میلیونی با یک هدف آمدهاند تا بگویند راه حق و عدالت ادامه دارد.
وی با اشاره به جنگ اخیر دشمن، ادامه میدهد: همه آمدند بدون اینکه ترسی از آنچه شاید اتفاق بیفتد، به دل داشته باشند.
دستی بر پیشانی میکشد و میافزاید: اربعین نشاندهنده وحدت مسلمانان و نمونهای از انسجام ملی است تا دنیا بداند راه حقانیت همیشه دنبالهرو دارد.
اری، اینجا هر قطره اشک، فریادی بیصداست و هر بغض فصلی از دلتنگی بوده که به زبان نمیآید.
دیدگاهتان را بنویسید